
میدونی، جدا از جریانات انتخاباتی، رفتار دوستانه مردم وقتی برای یک هدف مشترک تلاش میکنن دیدنیه.
مثلاً چند شب پیش، تو اوج شلوغیِ تبلیغات، روز آخر، خیابون ولیعصر حوالی تجریش، وقتی ماشینها مدتها بود تو ترافیک قفل بودن، صدای آمبولانس که بلند شد تنم لرزید که حالا چهجوری میخواد از بین این جمعیت رد شه؟ اما اتفاقی افتاد که تا حالا ندیده بودم! افرادی که پیاده بودن و تبلیغات میکردن سریع همهی ماشینها رو تا انتهای ولیعصر به سمت راست خیابون هدایت کردن، همهی ماشینها همکاری میکردن و مسیر در عرض کمتر از یک دقیقه کاملاً برای رد شدن آمبولانس باز شد!
روز انتخابات هم درحالی که تو یه صف طولانی زیر آفتاب منتظر بودیم و چندتامون چتر داشتیم (که تو اون آفتاب نعمتی بود!) همه چترارو به هم نزدیک کردیم هرچی تونستیم بینشون گذاشتیم تا سایه بزرگتری درست بشه و خیلیها رو پوشش بده، یکی آب خرید آورد یکی میوه پوست میکند تعارف میکرد! وقتی چند نفری اومدن و با دیدن صف پشیمون شدن و خواستن برگردن، از هرجای صف شنیده میشد که بیا جلوی ما وایستا! بیا پشیمون نشو! یه نفر عقبتر که چیزی نیست! وقتی سرباز جلو حوزه آدما رو ۵ تا ۵ تا سر صبر میفرستاد داخل، مدیر مدرسه که جز هیئت اجرایی بود اومد خیلی از صف رو دعوت کرد توی مدرسه! از دفتر خودش دونه دونه صندلی آورد! کولرم روشن کرد گفت تو منتظر باشین بیرون گرمه! خلاصه که این روزها چهره آدما خیلی خیلی دوست داشتنی بود.
کاش این «امید» که آدما رو مهربونتر میکنه، همیشه زنده بمونه.