بعد از زلزله ی بم یکی از امدادگران داوطلبی که میشناختم تعریف میکرد که یکی از چالشهایی که در امدادرسانی داشتن هجوم مردم از روستاها و شهرای اطراف بوده که برای دزدی از آوارههای بم حتی با پای پیاده به بم هجوم میآوردن ...
بعد از ماجرای اسیدپاشی میشنیدیم که هستن پسران بسیار بانمکی که برای ترسوندن دخترها شوخی مسخره ریختن آب جوش رو را انداختن...
حالا هم بعد از فاجعه پلاسکو هجوم برای گرفتن عکس سلفی ...
واقعاٌ به مسئولینی که، جایی که باید، نتونستن جمعیت رو متفرق کنن، درحالی که بارها دیده بودیم در این کار تبحر فراوان دارن! یا به شهرداری یا هر ارگان دیگه ای که مسئولیت و توانایی پیشگیری از این جور اتفاقات رو داشته اما نکرده یا حتی متخصصینی که بعد از آتش گرفتن یک ساختمون با این قدمت و بدنه فلزی که به گاز شهری هم وصل نیست و گفته میشه پر از انبارهای گازوئیل و کپسولهای گاز بوده، احتمال ریزش رو انقدر که باید جدی نگرفته، کار ندارم. تخصصی هم در این زمینهها ندارم و اظهار نظر نمیکنم اما در کنار اندوه این فاجعه بزرگ و غم ازدست دادن آتشنشانای فداکار، اندوه حجم حماقت عده ای از مردم هم هضم کردنی نیس ...
نمیخوام سهم مردم در این حادثه رو بزرگنمایی کنم، اما توی هر حادثهای مهمه که سهم خودمون رو تشخیص بدیم. کاش برای کم کردن کمی از اندوهمون، کمپین "راه رو باز کن" رو چند روزدیگه فراموش نکنیم و انقدر ازش حمایت کنیم تا این فرهنگ کم کم جا بیفته ... کاش دیگه صحنهی گیر افتادن ماشین آتشنشانی و آمبولانس تو ترافیک یا اینجور سلفی گرفتنها و بی تفاوتی مردم رو تو این شهر کمتر ببینیم ...