پیاده‌روی روزانه من

ثبت افکاری که عموماً در پیاده‌روی‌های روزانه، در تلاش برای درک خودم و محیط اطراف به ذهنم می‌رسند.

پیاده‌روی روزانه من

ثبت افکاری که عموماً در پیاده‌روی‌های روزانه، در تلاش برای درک خودم و محیط اطراف به ذهنم می‌رسند.

پیاده‌روی روزانه من

دنیا فرصت کوتاهی است برای کشف کردن...

آخرین نظرات

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است


پیش‌نوشت: این مطلب را فردای گردهمایی متمم در اینستاگرام گذاشتم، دوست داشتم اینجا هم باشه.


دیروز بعد از پونصد و نود و یکروز که متمم همراه هرروزِ من شده، دوستان هم‌فکر و همدلی که مدت‌هاست فقط از طریق نوشته‌هاشون می‌شناختم رو در گردهمایی متمم ملاقات کردم. دوستی‌هایی که پیش از این دیدار شروع شده بودند و مطمئنم از این به بعد قوی‌تر می‌شوند.

۲۶مرداد ۹۶ بی‌شک یکی از بهترین روزهای زندگی من بود. هنوز از ذوق اینکه وقتی خودم رو به معلم عزیزم محمدرضا شعبانعلی معرفی کردم و منو می‌شناخت، می‌پرم بالا پایین!

با تمام وجودم به اینکه یک متممی هستم افتخار می‌کنم و از اینکه انسانهایی مثل محمدرضا شعبانعلی وجود دارند که هنوز از این کشور نا امید نشدند، انقــــــدر دغدغه آموزش و توسعه مهارتهای ماها رو دارند و انقدر با شوق و اشتیاق برای تک تکمون دلسوزانه وقت می‌ذارند، بی نهایت خوشحالم و دلگرم می‌شم. اینکه ساختار سمینار به گونه‌ای بود که اکثریت زمان، فرصتِ سخنرانی و ارائه برای بچه‌های متممی باشه هم تصدیقی بر همین گفته‌ست که محمدرضا شعبانعلی چه میزان دغدغه توسعه و رشد متممی‌ها رو داره و این فرصت رو براشون به وجود می‌آره. امیدوارم بتونم در این مسیر قدم بر دارم.

عکس بالا هم جمله‌ای است که آقا معلم روی کارت پستال گردهمایی، طراحی نرگس رحمانی عزیز، برامون نوشته.

پی‌نوشت: برای اونایی که اصلاً نمی‌دو‌نند من راجع به چی حرف می‌زنم اضافه کنم که متمم یک پلتفرم آموزش آنلاینه مخفف «محلِ توسعه مهارت‌های من» که با رهبری محمدرضا شعبانعلی هدایت می‌شه و خیلی خیلی با سیمنارها و کلاس‌های تجاری و غیرمفیدی که این روزها زیاد شدند فاصله داره. 

صفحات صبحگاهی


مدتی است که اینجا متنی ارسال نکرده‌ام، در واقع مدتی است، به این نتیجه رسیدم که پیش از ادامه نوشتن در وبلاگ لازمه کمی برای تقویت مهارت نوشتنم وقت بگذارم، از دروس پرورش تسلط کلامی شروع کردم و همچنان در حال ادامه دادن اونها هستم. بعد به وبلاگ شاهین کلانتری عزیز رسیدم و تمرینی را دیدم که به عنوان تنها راه نویسنده شدن معرفی کرده بود: نوشتن صفحات صبحگاهی

در وصف صفحات صبحگاهی و تاثیراتش هرچی بگم کم گفتم. شاهینِ عزیز در وبلاگش به صورت جامع و کامل به این موضوع پرداخته و توصیه می‌کنم همون رو بخونید، چراکه من کلمه‌ای هم نمی‌تونم ازش کم کنم.

ویژگی کلیدی این تمرین که برای من راحت و هیجان انگیزش می‌کرد این بود که باید هرچیزی که به ذهنم می‌رسه بدون وسواس و خود سانسوری بنویسم. این درحالی بود که برای نوشتن وبلاگ همزمان با نوشتن، مشغول ویرایش و اصلاح در ذهنم هم بودم که عملاً هم انرژی زیادی ازم گرفته می‌شد و هم دلسردم می‌کرد. در این یک ماه اخیر اکثر روزها این تمرین رو انجام دادم و هرچند همچنان هرروز انجام دادنش برای من دشواره (با توجه به اینکه نیاز داره صبح زود از خواب بیدار شم :) ) اما تاثیرات فوق العاده‌ای برام داشته.

مهمترین هاش این بوده که:

نوشتن صفحات صبحگاهی کمک می‌کنه به نحوه فکر کردن و گفت و گوهای درونی خودمون دقیق بشیم و بهتر اونا رو تحلیل و درک کنیم و یا حتی بهبود بدیم.

برای اینکه سوژه‌ای برای هرروز نوشتن داشته باشیم به اتفاقات روزمره دقیق‌تر بشیم و در مورد هر رویدادی تحلیل و تفکر کنیم.

نوشتن در ابتدای روز کمک می‌کنه افکار مشوش و گذرای ذهنمون رو تخلیه کنیم و با ذهنی شفاف روزمون رو شروع کنیم. این یکی خیلی حسِ فوق‌العاده‌ای است.

نمی‌دونم چه رازی در مکتوب فکر کردن وجود داره که بسیار پیش اومد در طول نوشتن صفحات صبحگاهی ایده‌های بسیار جذاب و جالبی به ذهنم رسید که مطمئنم با ساعت‌ها فکر کردنِ بدون نوشتن در ذهنم شکل نمی‌گرفتند.  


این روزها چنان از انجام دادن این تمرین هیجان زده‌ام که فکر می‌کنم هیچ کاری در دنیا واجب تر از نوشتن نیست! امیدورام بتونم این اعتیاد مثبت رو در خودم همیشگی کنم.