اینکه آیا انسان روزهای بهتری پیش رو دارد یا نه، سوالی است که در گفتگوی چهارنفری مت ریدلی، ملکوم گلدول، استیون ینکر و آلن دوباتن مورد بحث قرار میگیرد. در این مباحصه پینکر و ریدلی روزهای بهتری برای بشریت پیشبیتی میکنند در حالیکه دوباتن و گلدول نظرات آنها را بیش از حد خوشبینانه میدانند. بخشی از این گفت و گوی بسیار خواندنی و جذاب در متمم منتشر شدند که از طریق این لینکها میتوانید به آنها دسترسی داشته باشید: بخش اول، بخش دوم، بخش سوم و بخش چهارم
این سوال مدت زیادی دغدغه ذهنیم بود. گاهی انقدر نسبت به روزهای پیش رو انسان ناامید میشدم که حتی ادامه نسل انسان را در حالی که آینده درخشانی انتظارش را نمیکشد توجیه پذیر نمیدانستم و گاهی نیز امیدوار شدهام که روزهای بهتری خواهیم دید.
اما حالا با مقداری مطالعه و البته آمارها و نظرات خوب و چالشیِ این چهار نفر به این نتیجه رسیدم که به نظر میرسد «پیشرفت بشریت» و «مشکلات بشریت» همواره هر دو به موازات هم به پیشرفتهاند، اگرچه مشکلات همیشه کمی جلوتر هستند و اساساً همین امر، عامل مهمی برای پیشرفت بشریت است. چراکه در غیر اینصورت احتمالاً انگیزه زندگی آنقدر کاهش پیدا میکرد که شاید شاهد افزایش خودکشی بشریت بودیم! یا به واسطه کمتر فکر کردن و تلاش کردن پسرفت بشریت آغاز میشد تا زمانی که نابودی خودش را رقم بزند! اصلاً شاید نقطه بحرانیای که آغازگر نابودی بشریت باشد از زمان حل شدن همه مشکلات شروع شود!
به هر حال همواره مشکلات بودهاند و راهحلها هم در پی مشکلات از راه رسیدند گاهی راهحلها خیلی عقب ماندند و فاصلهشان با مشکلات زیاد شد (مثل دوران جنگ جهانی) و گاهی با سرعت خوبی پشت به پشت مشکلات حرکت کردند.
به نظر من همین که امروز جمعیت بیشتری به غذا و رفاه بیشتری دسترسی دارند و یا اینکه بردهداری مسئله حل شدهای است، یعنی بشر پیشرفت داشته استو در گذر زمان روزهای بهتری را دیدهاست. این موضوع را از مقایسه وضعیت زندگی زنان در گذشته و امروز هم میتوان درک کرد و همچنین از ریشه کن شدن بسیاری از بیماریها.
ممکن است فکر کنیم که امروزه این مشکلات اهمیتی ندارد و روابط و احساسات آدمها و خوشحالی آنها رو به بدتر شدن است. حقیقت این است که من فکر میکنم، اولاً فهرست کردن چنین مشکلاتی در بین مشکلات بشریت خودش نشانه پیشرفت بشریت است! همین نشان میدهد که نیازهای بشریت از سطح ۱ هرم مازلو بالاتر رفته است. شاید بتوان نتیجه گرفت، توجه به چنین مشکلاتی یعنی اینکه در بسیاری از جوامع غذا، آب آشامیدنی، پوشاک، زنده ماندن و چیزهایی از این دست دیگر دغدغه نیستن و یا به قول ریدلی مشکلات دیگر ریشه کمیابی ندارند و از وفور نشئت میگیرند. به نظر من بین این دو گونه مشکلات تفاوتهای زیادی هست… مثلاً همین که امروزه انسانهای زیادی برای آشامیدن آب مجبور نیستند مسافت زیادی را طی کنند و آب از چشمه بیاورند و فرصت دارند که نگران روابط و احساساتشان با دیگران باشند، نوعی پیشرفت است! یا مثلاً تهیه سریع و راحت دارو یا ضروریات زندگی از طریق اتومبیل برای انسانهای زیادی فراهم شده، هرچند ممکن است وفور این وسیله – که احتمالاً تاکنون جان بسیاری را نجات داده- دردسری مثل ترافیک را نیز ایجاد کند. قطعاً مشکلات ناشی از نبود وسیله نقلیه و عدم دسترسی به بسیاری از ضروریات زندگی با وفور آن و ایجاد ترافیک قابل مقایسه نیست.
ثانیاً پیشرفت بشریت به آن معنا نیست که همه مشکلات حل شده و هیچ مشکلی وجود نداشته باشد، نمیتوان گفت از آنجایی که انسانها همچنان با مشکلاتی نظیر ظهور تروریستها، وقوع جنگها، انواع بیماریهای جدید، ترافیک و غیره روبه رو هستند پس اوضاع بدتر شدهاست. به نظرم این توقع که روزی برسد که همه چیز حل شود یک نگاه غیر واقعی است و شاید بتوان موضوع اصلی بحث را اینگونه بیان کرد:
بین همه پذیرفته شده است که مشکلات زیادی در طول سالها توسط بشریت حل شدهاند، همچنین مشکلات زیادی هم در سالهای اخیر به وجود آمدهاند. نکته قابل بحث این است که آیا مشکلات جدید به وجود آمده بسیار بدتر از مشکلات قبلیاند که حل شدند، در نتیجه بشر پسرفت کرده است؟ و یا مشکلاتی که حل شدند بسیار با اهمیتتر بودهاند و مشکلات جدید هم به مرور زمان حل خواهند شد، در نتیجه بشر رو به پیشرفت است؟ هرچند میدانیم مشکلات دیگری در این بین متولد خواهند شد.
البته که پاسخ دادن به این سوال احتیاج به فهرست کردن تمام مشکلات بشریت، میزان حل شدندشان و همینطور تعریف یک سری معیار(تعداد افراد تحت تاثیر، کشنده بودن یا نه و …) به عنوان میزان اهمیت هرکدام و بعد مقایسه حل شدهها و تازه تولید شدهها دارد.
اما حتی اگر بپذیریم که پیشرفتهای بشریت تاکنون موفق به حل بسیاری از مشکلات به نظر لاینحل قرنهای گذشته شده است، اینکه حل شدن مشکلات گذشته، ادامه این روند در آینده را تضمین کند شاید کمی احتیاج به اعتقاد به انواع روشهای مدلسازی در علم آمار و یک فرض اذیت کننده داشته باشد که «گذشته تکرار خواهد شد!» ولی اما آیا اینبار هم گذشته تکرار خواهد شد؟
نکته مهمی که ملکوم گلدول هم در صحبتهایش بیان میکند این است که: "این ادعا که «تا کنون، انسان همیشه روزهای بهتری را پیش روی خود دیده است»، درست است اما نمیتوان به راحتی آنرا به آینده تسری داد."
حتی در علم آمار هم زمانی که شکست ساختاری وجود داشته باشد، گذشته آینده را پیشبینی نخواهد کرد و شاید بتوان تغییرات تکنولوژی و پیشرفتهای اخیر را یک نوع شکست ساختاری در این روند پیشرفت دانست که علاوه بر افزایش رفاه انسانها ریسکهای زیادی هم به همراه آورده است. قطعاً در گذشته احتمال اینکه به یکباره حجم وسیعی از زمین و انسانها نابود شوند به اندازه الان نبوده است، در حالی که امروزه احتمال چنین اتفاقی به واسطه فعالیتهای خود انسانها نیز وجود دارد! مثلاً اگر به بمبهای اتمی و یا در هم تنیدگی شبکههای ارتباطی دنیا فکر کنیم چنین تصوری برایمان دور از ذهن نخواهد بود...
پس شاید به سادگی نتوان درباره روزهای پبش روی انسان قضاوت کرد و شاید تنها چیزی که به یقین میتوان از آن صحبت کرد این است که آینده با ریسک بیشتری نسبت به آنچه در گذشته با آن روبهرو بودهایم همراه است.
پینوشت: در این جا ریسک را به معنای «امکان انحراف واقعیت از وضعیت پیشبینی شده» به کار بردهام. پس توجه شود که مفهوم ریسک ذاتاً با پیشبینیناپذیری همراه است و لزوماً معنای بدترشدن را نمیرساند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.