هر ملتی دو نوع دشمن خونی دارد. دسته ای که به قانون پشت پا میزنند و دسته دیگر کسانی که با دقت بیش از حد آن را اجرا میکنند. ____ الفرد کاپو
همه ما احتمالاً در موقعیتهایی آدمهایی را دیدیم که خود قانون را مهمتر از حتی هدف به وجود آمدن همان قانون میدانند. مثلاً در ادارهای قانونی وضع میشود برای ارتباط بهتر با مشتریان که بدون معطلی زودتر به نتیجه برسند، بعد در یک مورد استثنا همین قانون برای یک مشتری خاص دست و پا گیر میشود و همین باعث کندی یا انجام نشدن کار آن مشتری میگردد. حالا تصور کنید کارمندی را که با وسواس عین قانون رو بدون توجه به علت و هدف آن اجرا میکند و یا کارمندی که با هوشمندی تفاوت موقعیت و شرایط خاص را تشخیص داده و از طریق دیگری کار مشتری را پیگیری میکند. البته بدیهی است که در صورتی که عمل نکردن دقیق به قانون عواقبی داشته باشد در این داستان نمیگنجد.
علاوه بر این چه بسیارند قانونهایی که قانون گذار در زمان تصویب درک درستی از موقعیتها و عواقب آن نداشته! و در زمان اجرا نه تنها کمکی به بهبود روابط اجتماعی و جامعه انسانی نمیکنند بلکه اثرات بدی هم برجا میگذارند.
یک موضوع رو هم فراموش نکنیم اینکه قانون با اخلاق تفاوت دارد! گاهی ما به سبب قانون حقی داریم اما اخلاقی نیست که از آن حق استفاده کنیم! در واقع قانون در جوامع، یک حداقل لازم برای زندگی اجتماعی را تبیین میکند، در حالی که میتواند همچنان با اخلاق فاصله زیادی داشته باشد. نباید برای تمام کنش های اجتماعی قانون رو معیار خوب و بد قرار بدیم و گاهی بهتره به اخلاقیات رجوع کنیم ...
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.