احتمالاً شغلهای زیادی وجود داشته باشند که عنوان آنها و تعریفی که در دنیا دارند با تعریفی که در ایران پیدا کردند متفاوت باشه، یکی از این شغلها مدیریت مالی است. تعریفی که از شغل مدیر مالی و وظایف او در دنیا وجود دارد[1] مطالعه و بررسی راهکارهای مختلف برای پاسخ گویی به سه دسته سوال زیر است:
1. بودجه بندی سرمایهای: چه نوع سرمایه گذاریهای بلند مدتی برای شرکت نیاز است؟ فرصتهای سرمایه گذاری مناسب، کدامها هستند و چه جریانات نقدی برای ما تولید میکنند؟ چه تجهیزات و ماشین آلاتی مورد نیاز شرکت است؟ در چه زمینهای لازم است توسعه در فعالیتهای شرکت ایجاد شود؟
2. مدیریت ساختار سرمایه: چه ترکیب خاصی از بدهی بلند مدت و حقوق صاحبان سهام برای تامین مالی عملیات شرکت مناسب است؟
3. مدیریت سرمایه در گردش: امور مالی جاری شرکت، مانند دریافت وجه از مشتریان و پرداخت وجه به تامین کنندگان چگونه مدیریت میشود؟
هریک از دسته بندیهای فوق، مفاهیم گسترده و عمیقی هستند که توضیح آنها در این متن نمیگنجد. موضوع این است که شغلی که در بازار کار ایران تحت عنوان «مدیر مالی» شناخته میشود؛ تفاوتهای زیادی با تعریف فوق دارد. این را از نیازمندیهای شغلی که در آگهیهای استخدامی آن مینویسند نیز میتوان متوجه شد : به یک مدیر مالی، دارای مدرک حسابداری از دانشگاه معتبر، آشنا به نرم افزارهای حسابداری و قوانین بیمه و مالیات نیازمندیم.
صد البته یک مدیر مالی میبایست آشنایی کافی با اصول حسابداری، قوانین بیمه و مالیات داشته باشد اما وظایف او به همین جا ختم نمیشود.
اصلاً تفاوت حسابداری با مدیریت مالی در همین است. در حسابداری تمامی درآمدها و هزینههای شرکت ثبت میشوند و در مدیریت مالی درآمدها و هزینههای ثبت شده، بررسی میگردند، برای بهبود وضعیت برنامه ریزی شده و تصمیمگیری میشود. هدف مدیریت مالی افزایش ارزش شرکت و ثروت سهام داران است و نگاهی رو به آینده دارد در حالی که هدف حسابداری ثبت دقیق و کامل اطلاعات تاریخی است.
این درحالی است که در اکثر شرکتهای ایرانی منظور از مدیر مالی همان مدیر واحد حسابداری است که وظایفی فراتر از ثبت و نگهداری دفاتر شرکت و تعامل با ادارات بیمه و مالیات و حسابرسان انجام نمیدهد.
اگر اینطور است پس مطالعه و بررسی در خصوص آن سه سوال مهمی که در حیطه وظایف مدیریت مالی است چگونه انجام میشود؟ در اینگونه شرکتها تصمیمات مربوط به مدیریت مالی یا در سطح مدیریت عامل، عموماً شهودی و تجربی بدون مطالعه و بررسی اتخاد میشوند، یا سرمایه باد آوردهای وجود دارد که اساساً نیازی به تصمیمگیری در خصوص مدیریت بهینه آن وجود ندارد! البته بدیهی است که نیاز به مدیریت مالیِ مستقل، با اندازه شرکت رابطه مستقیمی دارد و بدیهی است در شرکتهای کوچک و تازه تاسیس، این تصمیمات را موسسین و مدیریت شرکت میگیرند.
در ایران کارهای زیادی هستند که بصورت اصولی و مطابق کشورهای توسعه یافته انجام نمی شوند. البته این امر ممکنه بخاطر شرایط محیطی باشه.
مثلا در شرایطی که نوسان های اقتصادی زیاده، شاید کار چندانی از مدیران مالی دانشگاه رفته برنیاید و اتفاقا تصمیم های شهودی کارسازتر باشند.