پیشنوشت: در مورد استریوتایپهایی درباره زنان یک مطلب قبلاً منتشر کردم که اینجا میتونید ببینید:
استریوتایپهایی درباره زنان! خاطره اول
خاطره دوم: من و یکی از همکارانم که هر دو دقیقاً در یک سطح کاری، موقعیتی و حقوق بودیم در یک جلسه رسمی با هیئت مدیره یکی از مشتریان به همراه مدیرمان نشستهایم. قرار است در این جلسه ارائهای در خصوص محصول به مشتری داده شود که اتفاقاً توسط من تهیه و تنظیم شده است. در حین جلسه مدیر شرکت تصمیم میگیرد نامهای را برای کسی فکس کند. همکار آقا به ایشان نزدیکتر است و من هم در فکر آمادگی برای انجام ارائه هستم. مدیر با زحمت دولا شده و خودش را به من میرساند نامه را میدهد و میگوید بی زحمت این را فکس کنید. رشته افکارم در خصوص ارائه گسسته میشود. نامه را میگیریم بلند میشوم و از جلسه بیرون میروم از مسئول دفتر شرکت مشتری خواهش میکنم که نامه را فکس کند. کمتر از 10 دقیقه زمان میبرد و بر میگردم به جلسه، در این مدت با خودم فکر میکنم دلیل اینکه مدیر از همکار آقا که به او نزدیکتر هم بود خواهش نکرد این کار را بکند چیست؟ و چرا با این زحمت دولا شد و نامه را به من داد؟ سعی میکنم تفسیر وسواسی و منفی نداشته باشم و باز به ارائه فکر کنم. در ذهنم تصویر میکنم که مدیر نامه را به همکار آقا میداد و از او میخواست که این کار را انجام دهد. با این که هر دو در یک سطح شغلی و دقیقاً یک موقعیت هستیم، تصویری که مردی فقط برای فکس نامه از جلسه مهمی بلند میشود و بیرون میرود تصویر سنگین تر و ناآشناتری برای خودم هم هست! فکر میکنم این استریوتایپهای جنیستی چه قدر در فکر و ذهن ما زنان هم نفوذ کرده است.
خاطره سوم: قرار است با نماینده یک شرکت ایتالیایی که قصد همکاری مشترک با شرکت ما را دارند جلسهای داشته باشیم و هردو طرف محصولمان را برای یکدیگر ارائه دهیم. قبل تر با مدیر شرکت جلسه داشتیم که در یک ارائه بسیار مسلط و قوی شرکت و خدماتشان را معرفی کرده بود اما گفت که برای ارائه محصول، متخصصینشان را میفرستند. چند هفتهای طول کشید تا این جلسه هماهنگ شود و متخصصین به ایران بیایند. با توجه به اینکه موضوع مهمی است و ارائه هم باید به زبان انگلیسی باشد و همینطور می خواهم از تسلط ارائه آنها چیزی کم نداشته باشد، از قبل کمی خودم را آماده میکنم و بخشهای کلیدی صحبتهایم را مینویسم. وقتی وارد اتاق جلسه شده و متوجه میشوم که نماینده متخصص ارسال شده یک دختر جوان است که البته یک آقا هم او را همراهی میکند اما در صحبتها نقشی ندارد، با خودم فکر میکنم که موضوع انقدرها هم که فکر میکردیم جدی نبوده است! از این فکر خودم تعجب میکنم، سعی می کنم علت این حسم رو متوجه شوم. آیا انتظار داشتم با یک تیم جلسه داشته باشیم تا تنها با یک نفر؟ یا حتی اگر یک نفر هم بود اما یک مرد بود، بازهم موضوع به اندازه کافی جدی به نظر نمیرسید؟ یا فقط اگر کمی جا افتاده تر بود؟ متاسفانه بازهم استریوتایپهای جنسیتی پیشداروی زودهنگام کرده بودند و دردناکتر این بود که یک دختر جوان که خودش را در محیط کاری موفق ارزیابی میکند و اتفاقاً الگوهای زن موفق زیاد دیگری را هم میشناسد در مورد دخترهای جوان یک استریوتایپ داشته باشد که دخترهای جوان را به اندازه آقایان جدی نگیرد!
اینها را مینویسم که یادم باشد گاهی برخی برچسبها، فکرها و استریوتایپها چنان تو ذهنمون ریشه کردن که متوجه حضورشون نمیشیم. خوبه اینجور وقتا بشینیم مو رو از ماست بیرون بکشیم و ببینیم پسِ بعضی حسها و مدل ذهنیمون چی قرار داره. باشد که استریوتایپهای اشتباهی که نمیدونیم بهشون باور داریم رو بشناسیم و دور بریزیم.